کتاب من پیش ازتو

معرفی کتاب من پیش از تو:
کتاب من پیش از تو  اثر جوجو مویز با داستان زندگی پسر جوانی به نام ویل ترینر شروع میشود. او مدیرمالی یک شرکت است. ورزشکار است و ثروتمند. ازآن دسته از آدم ها که در زندگی کمبودی نداشته و تابحال هرچه را که خواسته به دست اورده است. او عاشق دختری به نام لیسا است. در یک روز بارانی کاری برایش پیش می آید که مجبور به ترک لیسا میشود. در راه بازگشت بود که با موتور سواری برخورد میکند و راهی بیمارستان میشود. مهره های 5 و6 کمر او دچار آسیب شدید میشود. او توانایی حرکت دست و پای خود را از دست میدهد و دچار افسردگی میشود و با همه بدخلقی میکند از زمانی هم که لیسا با دوست صمیمی ویل ازدواج میکند حال بد او دو چندان میشود.

در همین اثنا لوئیزا کلارک که دختری 26 ساله است وارد داستان میشود. لوئیزا در خرج و مخارج خانه کمک میکند. او کار خود را که در یک کافه محلی بود از دست میدهد. چند مدت بعد با پرستار ویل و پدرش ملاقاتی دارد و درهمانجا به او پیشنهاد پرستاری از ویل داده میشود. لوئیزا به خانه آنها رفته و درابتدا به خاطر بد خلقی های ویل کمی اذیت میشود. او تمام تلاش خودرا برای بهبودی وضعیت ویل انجام میدهد. ویل در افکارش به خودکشی فکر میکند. لوئیزا هم متوجه مچ زخمی ویل میشود اما با او صحبت میکند و به او میگوید که 6 ماه صبر کند بعد راجب خودکشی تصمیم بگیرد. آنها باهم رابطه خیلی نزدیکی پیدا میکنند و به همین خاطر پاتریک دوس پسر لوئیزا او را ترک میکند. پدر لوئیزا هم موقعیت خود را از دست میدهد. اما آقای ترینر موقعیت شغلی مناسبی برای پدر لوئیزا ترتیب میدهد. لوئیزا و ویل به عروسی روبرت و لیسا میروند در آنجا باهم میرقصند و شبی خوب را میگذرانند. در انجا لوئیزا ابراز علاقه خود را به ویل میگوید اما ویل میگوید که دیگر نمیتواند به زندگی بر روی ویلچر ادامه دهد تا اینکه. …